شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت دماسنج

شعر.

+ پسرک جلويش را ميگيرد و با التماس ميگويد:<br>خانم! تو رو خدا يه شاخه گل بخريد!<br>زن در حالي که گل را از دستش ميگرفت<br>نگاه پسرك را روي كفش هايش حس كرد<br>چه كفش هاي قشنگي داريد!-<br>زن لبخندي زد و گفت:<br>برادرم برايم خريده است<br>دوست داشتي جاي من بودي؟؟<br>پسرك بي هيچ درنگي محكم گفت : نه !<br>ولي دوست داشتم جاي برادرت بودم<br>تا من هم براي خواهرم كفش مي خريدم .<br>
ساعت دماسنج
شعر.
رتبه 0
0 برگزیده
25 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
شعر. عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top